ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
در همین راستا تصور کنید, فقط تصور کنید, یک سری خانم شدیدا فمینیست تصمیم گرفتن برن خدمت زیر پرچم:
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن
ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی
...
صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
...
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...
...
ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد
...
بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود...
هوووو....بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری...
بی آبرو ******** بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان ایستاده است!!)
...
بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.
...
شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فاصله ها رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!
فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا
اصلا همه اینا رو ول کنید شما پنج تا زن پیدا کنید حاضر بشن اون لباسای خاکی بی ریخت سربازی رو بپوشن!!
چاکریم چشات قشنگ میبینه
راستی تو این نظر سنجیت یه هیچ کدامم بذار
این بلاگ اسکی چرا انقدر مسخرس؟چرا شکلکاش این شکلی ان؟
مگه بلاگفا چه بدی ای داشت که اومدی اینجا؟
شکلک زدن تو سر مال مردم
الانه که بگیرنت
چون تو بلاگفا ترر زده بودم
باید با همه ساخت دیگه
سلام محمد خوبی؟
این چه وبیه زدی پاشو برو سر درس و مشقت ببینم(شکلک تضعیف روحیه)
ضمن اینکه من خیلی هم سربازی رفتن رو دوست دارم یه مرد بیاد من و بفرسته سربازی ببینه من میرم یا نمیرم
سلام ابجی...
اخ اگه میشد شماها سربازی میرفتین
درس و مشقم2تیر تموم
سلاااام...من هانیه تو 18 قدمم
مرسی سر زدی
بازم به سر بزن
راستی وب خوبی داری
سلام هانیه خانم....وظیفه بود.
خواهش... نظر لطفته
hehehe.khodeto makhsare kon
سلام . ممنون که لینک کردی . منم پرسپوبیسی هستم .
سلام . مربی تیم پسران سرخ آیا مایلید با من تبادل لینک کنید اگر موافق بودید مرا با اسم شرکت رایانه گستران بافت لینک کرده و بیایید و بگویی که شما رابا چه اسمی لینک کنم با تشکر
سلام
ممنون که همراه شدین و به صدای این اعتراض لبیک گفتین
دم هانیه هم گرم که دوستای خوبشو با این حرکت همراه کرد
با افتخار به لیست اضافه تون کردم
هانیه هم که فعلا آفه
به امید سربلندی پرسپولیس و رهایی پرسپولیس عزیزمون از چنگال چسبیده ی غیرفوتبالی،کاشانی و اون لیدرهای چماقدارش...
بازم ممنون
ممنون...وظیفه همه پرسولیسی هاست