ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
دیالوگ ماندگار یه بابایی توی یه سریال:
وقتی پدرم قبل از سفر
میخواست باهام خداحافظی کنه و منو ببوسه خودمو به خواب زدم، پدرم هرگز
برنگشت و من الان در حسرت تنها یکبار دیگر دیدنش میسوزم و اشک میریزم...
قدر پدر ومادرتونو بدونید تا وقتی اونا رو دارید
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
هاردی : فردا دم آفتاب اعداممون می کنن.
لورل : کاش فردا هوا ابری باشه...
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
فامیل دور:
ما میخوایم بخوابیم بجه جیغ میزنه، یکی از رومون رد میشه، یکی خودشو از بالکن خودشو پرت میکنه پایین :)))
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
مجری: فامیل دور بالاخره از عروسی برگشتین؟
فامیل: آقای مجری خراب شد!
مجری: ای بابا رفتین اونجا چی رو خراب کردین!؟
فامیل: چیزی خراب نشد،میگم خر آب شد رفت تو زمین! هرچی میگردیم پیداش نمیکنیم!
مجری: جیگر گم شده!؟ خب زنگ بزنین به پلیس 110!
فامیل:
زنگ زدیم،برگشت پرسید آخرین بار خرتون رو کجا دیدین؟ من گفتم وسط مجلس!
اونم گفت شمارتو میدم پیگیری کنن بیان پدرتو دربیارن!
مجری: ای وای بدبخت شدیم!
فامیل: نترس آقای مجری خودم دوباره زنگ زدم بهشون درستش کردم
مجری: گفتی منظورم مجلس عروسی بود؟
فامیل: نه بابا گفتم خر ما داشت وسط مجلس سخنرانی میکرد که یه وقت اگه پیداش کردن بخاطر رقصیدن بهش گیر ندن^_^
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
بچه های فامیل دور ننه بزرگم جمع شده بودن،
ننه داشت از قدیما میگفت!
که یه دفه زل زد تو چشم یکی از نوه هاش و پرسید:
عزیزم مگه عقد کردی؟
با تعجب جواب داد نه!
ننه روشو برگرند و زیر لب گفت:
یاد اون زمون بخیر تا کسی خونه شوهر نمی رفت نه ابروهاشو برمیداشت نه سرخاب سفیدآب میکرد...
بغل دستیش در گوشش گفت تا ننه نفهمیده پسری پاشو برو گمشو بیرون!
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
- اشاره بکن تا آزادت کنم ...
- نه رئیس خستم ، خستم از اینکه تموم راه رو باید تنها برم ، مثل یه پرنده زیر ِ بارون
دیالوگ ماندگار از فیلم:مسیر سبز .
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
مشاعره در کلاه قرمزی:
فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمیشود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
فامیل دور:کاشکی شعور هم مدرک داشت تا بعضیا به هوای مدرکش هم که شده میرفتن یادش میگرفتن!!
همساده:اقو عی جوری که خیلی بدتر میشد .
آقای مجری :همساده جان چطور مگه؟
همساده :اخه عی جوری بعضیا میرفتن مدرک جعلی میخریدن، دیگه نمیشد بیشعور بودنشون رو ثابت کرد!!
فامیل دور:من دیگه حرفی ندارم.
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
دیالوگ ماندگار فیلم شجاع دل
بجنگید ممکنه بمیرید، فرار کنید زنده میمونید. دست کم مدتی!
ولی چند سال بعد توی رختخواب هاتون میمیرید. کدوم رو انتخاب می کنید ؟
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
آقای مجری: حالا خودتون رو رها کنید!
فامیل دور: چی کار کنیم؟
آقای مجری: رها کنید!
کلاهقرمزی: آقای مجری، میخوای ضبط رو روشن کن خودمون رو رها کنیم!
کلاهقرمزی: آقای مجری! منم دیکسم میگیره!
پسرعمهزا: الان سیدی منم میگیرَه!
آقای مجری: خب، حالا دیگه خودتون رو رها کنید!
پسرعمهزا: آقای مجری! من بَرَم دستشویی؟
آقای مجری: برو!
پسرعمهزا: ها، اونجا خوبَه!
فامیل دور: منم همینجا دراز میکشم!
آقای مجری: اینجا چرا؟
فامیل دور: دیگه همینجا خودمو رها کردم!
جملات،سخن ها و دیالوگ های ماندگار
دلگرم