اندر احوالات پسران ترشیده!
پسری با پدرش در رختخواب
درد ودل می کرد با چشمی پر آبیه دوست دخترم نداریم شب که بخوابیم یهو بیاد زیر پتو بعد من شپلق بزنم زیر گوشش بگم بش لامصب تو در مورد من چی فکر کردی!!
. . .
یه دوست دخترم نداریم عکسشو قاب کنیم بزنیم به دیوار هر وقت باهاش قهر کردیم عکسشو برگردونیم بگیم مرده شوره ریختتو ببره
دوست دختر غضنفر بهش میگه: اگه توجه کنی میبینی که نگاهم باهات حرف میزنه.غضنفر میگه:اینقدر پلک نزن،صدات قطع و وصل میشه
(یعنی عاشششقتم)
عروس زیادی مؤدب:
با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه
خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ...
، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع
میکنه به اجازه گرفتن)...!